عشق صورتی من

دخترم این عکس مال پسته قبلی بوده ولی جا مونده

بعد از حموم به مدل من و مامانیت:

خب اینم عکسای روز شنبه که تصمیم گرفتیم با مامانیت  تمیزت کنیم...اما کاش این کارو نمیکردیم .آخه ازون روز هروقت عطسه میکنی میترسیم سرما خورده باشی...

اول بریم سراغ عکسای قبل از حموم:

................................................................................................................................

و این هم عکس های شما موقع شست و شو:

فدات بشم من جوجویی...

اولش مامانیت با دستمال مرطوب تمیزت کرد اما دید هنوز کاملا تمیز نشدی به این روش تمیزت کردیم....

خب نفس من این عکسا همه رو با گوشی مامانیت گرفتم و امروز همه شونو ریختم تو لب تابم تا بزارم تو وبلاگت

ادامه ی عکسا در پست بعدی....

عاشقتم ستیاااااا

سلام به ناناز ترین و دوست اشتنی ترین دختر عمه ی دنیااااا

ستیا جونی من یه عذر خواهی بزرگ به شما بدهکارم دخترم

ببخشید که بدون عکس اومدم وبلاگت دختر نازم

آخه تبلتم پیشم نیس تا عکسای خوشگلتو تو وبلاگت بذارم دخترم

آخه روز آخر مدرسه ها تبلتمو با خود برده بودم مدرسه تا عکسای جدید شما رو به دوستام (مخصوصا فاعزه که همش دوست داشت عکسای شمارو ببینه) نشون بدم و چند تا عکس یادگاری با دوستام بگیرم...اما خانوم مدیر بدجنسمون از من و همه ی دوستام تبلتامونو گرفت و گفت تا تحویل کارنامه ها یعنی  خرداد تیلتاتون پیش مامیمونه

واسه همین نتونستم عکساتو بذارم نانازی...اما اگه بعد از ظهر مامانیت گوشیشو لازم نداشت ازش میگیرم و میایم عکساتو برات میذارم

بوووووس خوشگل ترین دخمل عمه ی دنیااا

عاشقتم گل دخترم

بای بااای

دختر باهوشم

امروز 9 خرداد1394 ستیا ی من 21 روزه شد

سلام به ستیا جونم و همه ی نی نی ها

ببخشید که یه مدت نیومدم وبلاگت ستیا جون

آخه از یه ور مشغول درس خوندن بودمو و توی همین ایام نتم قطع شد و نتونستم بیام وبلاگ

اما به جاش همش پیش خودتم و بیشتر جاهایی که مامانیت میره منم باهاتون میام و مواظب تو هم دختر نازم

امتحانا تقریبا تموم شده و ما از 12 خرداد دیگه مدرسه نمیریم و من دیگه از خونه ی شما کنده نمیشم 

دوست دارم عزییییزم...امیدوارم همیشه و همیشه مثل این روزا باهم باشیم همدیگرو دوست داشته باشییییم

سلام به ستیا جونم و دوستای خوبش...خب اول از همه باید بگم که بند ناف شما موقعی که 5 روزه بودی افتااااد...و در روز فتم مامان جون شهناز و مامانی بابات بردنت حموم...وقتی فهمیدم اعصابم خیلی خورد شد چون من مدرسه بودم ... آخه واسه حموم بردنت کلی نقشه داشتم و میخواستم قبل و بعد از حموم ازت عکس بگیرم حیف شد...راستی کلی شباهت از همه لحاظ بین خودمو شما پیدا کردمممم...ایشالا در اسرع وقت میام و همممشونو مینویسم

امتحانا ی اصلی مون از 2 تا 12 خرداد هست... و از هفته ی پیش هم که امتحانای میانترممون شروع شده و همچنان ادامه داره.... و اینو هم بگم شما از همون روز 7 رفتین خونه ی مامان جون شهناز....هعییی معلوم نیس دوباره کی برگردین ... چون فک کنم مامانیت تصمیم داره بعد از خونه ی مامان جون شهناز یه چند روزی خونه مامانی باباییت و خاله زهرا هم بره و بمونه...هرچند که خونه ی مامان جون شهناز هم روبه روی خونه ی ماست و هروقت بخوام میتونم سریع از خیابون رد بشم و ببینمتو زود برگردم..ولی متاسفاته وقت همون یه ساعت دیدن توروهم به دلیل وجود این همه امتحان ندارم .... عاشقتم  ستیا جونممممم

دوستا ی خوب ستیاجونی لطفا واسم دعا کنید  تا توی امتحاناتم موفق باشم...همتون رو دوست دارم...بوووووووووس

بای