جدیدترین عکس ها

بالاخره قسمت شد که بیام عکسهایی رو که توی این دوسال نذاشتم رو آپ کنم

از جدید ترین هاش شروع میکنم امیدوارم بتونم تا اول تابستون همه ی عکسا رو بذارم

امروز دوم اردیبهشته

چیزی دیگه به تولد سه سالگیت نمونده ها عشق مو فرفری قشنگم

عکس هایی که میخوام بذارم همه مال همین سال جدیده

با امیرعلی خونه خاله زهرا سر میز صبحانه:

با امیرعلی خیلی دعوا میکنید و همش به هم کرم میریزین تا لج همو دربیارین ولی در نهایت بازم همو دوست دارید و خیلی هم عاشق محرابی

امیرعلی و محراب اگر کسی چپ بهت نگاه کنه میرن پدرشو در میارن تو هم همش میای بهشون میگی فلانی منو زد فلانی به من گفت این به من گفت اون تا برن پدرشو در بیارن

این عکس ها هم مال عیده با مامان باباتو خاله زهرا اینا:

قربون اون و لبات و انگشتات قرتی خانوم

عمو جواد رو خییییییییییلی دوست داری از بچگی همین طور بودی

به تقلید از ما و خاله زهرا بهش میگی جباد جان یا جفی

هروقتم عکس باباشو میبینی میگی برای بابای جباد نکوزاد یک صلباااات

بابای عمو جواد چند سال پیش فوت کردن خدا رحمتشون کنه

بازم با امیرعلی:

سلفی با مامان الی توی دهنتم کشکه:

با عشقت یاسمین نی نی دایی مجتبی:

کلا بچه هارو خیلی دوست داری ولی یاسمین رو خیلی بیشتر باهاش بازی می کنی و همش دوست داری بغلش کنی و نمیذاری هیچکس اذیتش کنی فرفری مهربونمعشقمین هردوتاتون

اینم السا آنای خوشگل من:

البته با هستی عاظفه جون بیشتر دعوا میکنید تا بازی

سیبیل با مو های خاله:

خاله بازی با دوقلو ها:

دو قلو هارو اصلا دوست نداری و وقتی میان خونتون راه نمیدی شون تو چون اذیتت میکنن و اسباب باز هاتو خراب میکنن اما مهرناز رو دوست داری و باهم بازی میکنین این عکس هم شکار بوده قطعا

مامانت چند وقت پیش رفت کلاس کیک و شیرینی و دسر تو هم توی کیک درست کردن کمکش میکنی همیشه البته از در عقب:

عکسات با شیرینی ها و دسر های مامانت:

این عکسم مال قبل عیده یادم نمیاد عروسی کی بود:

فعلا همین عکسا رو ریخته بودم توی لبتابم

به زودی همشو میذارم

دلایل بودنم را مــــــــرور میکنم هر روز!
هر روز از تعدادشان کــــــــم میشود!
آخرین باری که شمردمشان
تنها یک دلیل برایم مانده بود..!
آنهــــــــــم وجود تو بود

عاشقتم فرشته کوچولوم


تاریخ : 03 اردیبهشت 1397 - 02:19 | توسط : مهدیه(دختر دایی ستیا جون) | بازدید : 2484 | موضوع : وبلاگ | یک نظر

بعد از دو سال

آخرین باری که توی این وبلاگ نوشتم 6 اردیبهشت 1395

شاید گاهی اوقات یا بهتره بگم هیچ وقت اون چیزی نمیشه که ما میخوایم

وقتی که بزرگ میشیم کم کم چیزایی که یه روز ارزششون برامون از جونمونم بیشتر بوده روز به روز کمرنگ تر میشه

یادش بخیر یه وقتایی تا توی این وبلاگ نمی نوشتم روزم شب نمی شد و الانم باورم نمیشه بعد از دو سال دارم برات مینویسم

همه سعی ام رو میکنم که بازم مثل قبل بیام اینجا و خاطرات رو ثبت کنم هر چند که خیلی چیزایی که باید اینجا ثبت می شد جا موند

ولی مهم از الان به بعده نه از الان به قبل...

این روزا بیشتر ازینکه باهم خوب باشیم باهم دعوا میکنیم 

با نیم وجب قدت خیلی وقتا جلوت کم میارم ها انتر خانوم

ولی هنوز هر دو تامون عاشق همیم خوشبختانه و عاشقت خواهم موند و بهت قول میدم که در آینده ها همیشه پشتت باشم و هر تصمیمی گرفتی ازت حمایت کنم

مطمعن باش نمیذارم حتی یک هزارم سختی هایی هم که من تو این دو سال کشیدم رو بکشی

دوست دارم عزیزم


تاریخ : 24 فروردین 1397 - 11:02 | توسط : مهدیه(دختر دایی ستیا جون) | بازدید : 1619 | موضوع : وبلاگ | نظر بدهید

پرنسس ستیا عروسک اروپاییم

سلام جوجه ی  نازم

این چند تا عکس مال حدودا یه هفته پیشه که هوا خیلی گرم بود

قبل ازینکه اماده شیم بریم نوتلا بار

اون لاک هات منو کشته جوجه

این پست ادامه داره فردا میام ادامه اش رو هم میذارم

بوس از لپات

بای تا بعد


تاریخ : 07 اردیبهشت 1395 - 08:50 | توسط : مهدیه(دختر دایی ستیا جون) | بازدید : 2353 | موضوع : وبلاگ | 2 نظر

تصمیم جدید من....دوباره نوشتن برای مربای توت فرنگیم

سلام به ستیاییم

"اولین مربا توت فرنگی"

دیشب داشتم فیلم میدیم که یهویی ذهنم به سمت وبلاگت کشیده شد

یادم اومد که اینجا تقریبا هر روز واست مینوشتم و خاطرات و باهم بودن هامون رو ثبت میکردم

از اونجا که تبلتم حدود یه ماهه خراب شده و امیدی هم به درست شدنش نیست که بتونم عکسامون رو توی اینستا بذارم تصمیم گرفتم ازین به بعد بیام اینجا و دوباره خاطره نویسی رو شروع کنم

از یه لحاظ هم با خودم گفتم وب خیلی بهتره

چون اینجا میتونیم خاطره هامون رو با توضیحات کامل ثبت کنیم.

ازین به بعد تمام روزانه هامون رو اینجا مینویسم و زیر هر پست روزانه چند تا از عکسا و خاطره های مربوط به گذشته رو میذارم.

دوست دارم توت فرنگیم


تاریخ : 07 اردیبهشت 1395 - 05:11 | توسط : مهدیه(دختر دایی ستیا جون) | بازدید : 1770 | موضوع : وبلاگ | نظر بدهید

فرشته کوچولو ی من

سلاااام دخملیه باهوشم

توی چند پست قبل گفته بودم که باباییت تهران بوده چند روز و شما خونه ی مامان جون شهناز بودین منم اومدم یک شب اونجا خوابیدم البته میخواستم هر شبش بمونما ولی خب نشد دیگه یک شب که با مامان جون شهناز دعوام شد یک شبم که صبحش کار داشتم خونه

این چند تا عکسی رو که ازت میذارم ساعت 5:30 صبح ازت گرفتم فرشته کوچولو

من فدای ناز خوابیدنت

توت فرنگی جون موهات داره میریزه...آخه موهای همه ی نی نی ها توی یک سنی میریزه و دوباره درمیاد...هر روز صبح که بیدارمیشی رو بالشتت پر از مو ی

اینم یه عکس که معلوم میشه موهات چقدر ریختن توت فرنگی

و حالا(عکس از پاهای کوچولوت) :

عاشقتم فرشته کوچولو ی من

خیلی از چیز هارو باید بیام برات بنویسم جیگری من

غذاهایی که تازه میخوری-کارهای که جدیدا انجام میدی و خییییییلی از گفتنی های دیگه

بووووووووووس بای بای


تاریخ : 12 شهریور 1394 - 08:41 | توسط : مهدیه(دختر دایی ستیا جون) | بازدید : 765 | موضوع : وبلاگ | یک نظر

یه روز خوب تو پارک

سلام عروسک...امیدوارم همیشه حالت خوب باشه....عزیزم دیروز(2 شهریور 94) با خاله جون و امیرعلی و مامانی+بهترین دوست من ندا رفتیم پارک 

خیییلی به همه خوش گذشت عزیییییزم شما هم اصلا اذیت نکردی و بی نهایت دختر خوبی بودی عشق من

وای  جوووووووونم توت فرنگی مممممن که انقدر تو خوشمزه ای 

وقتی که توی پارک کشف میکنیم توت فرنگی جان خودش شیشه اش رو میگیره بدون کمک ماااا....آفرین توت فرنگی کوچولو ی ناز و باهوشم

امیر علی جوجه ی شیطونم

وای از دست این پسر خاله ی شیطونت ستیا خانوم که هی با دو چرخه اش رفت اینور اونور و هی مارو نگران کرد...دفعه ی آخر هرچی گشتیم توی پارک رو نبود ازاخر قرارشد هرکی بره یک قسمت رو بگرده که قبلش من امیرعلی رو دیدم.شاید اگه امیرعلی نبود این همه به ما خوش نمیگذشت

توت فرنگی مون توی چمن

یک عکس سه نفره من و تو خاله زهرا...اما چون دیگه آفتاب غروب کرده بود خیییلی بی کیفت شد

اینم یک عکس خوشگل که ندا جونی زحمت کشید ازمون انداخت  که به دلیل اینکه امیرعلی خان دوربین تبلتم رو پفکی کرده بود تار شد

اینم عکسا ی نانازت وقتی که هوا دیگه کاملا تاریک شده بود:

دوسیت دارم پرنسس من...بازم آفرین که اذیت نکردی عروسک

و در آخر ستیای خسته در ایستگاه اول(جلوی در خونه ی ما)

عاشقتم توت فرنگیه خوشمزه ی من

بوس بوس گل من بااای تا های


تاریخ : 03 شهریور 1394 - 08:49 | توسط : مهدیه(دختر دایی ستیا جون) | بازدید : 899 | موضوع : وبلاگ | 9 نظر

گفتنی ها و این روز های من و اردیبهشتی کوچولوم

سلام توت فرنگی من عروسک کوچولوم

جیگرطلا ی هر روز داری بزرگتر میشی و من هنوز باورم نمیشه ستیا ی ناز من دنیا اومده باشه و الان 3 ماه و 12روزش باشه

یادش بخیر عزیزدلم خیلی کوچولو بودی و وقتی دنیا اومدی فقط 3 کیلو 50 گرم وزنت بود فسقلی من

راستی عزیزم ای روزا هزار ماشاا... بیشتر از سن خودت قدت بلند شده عشقم مامانیت گفت قدت رو ولی من یادم نمیاد 

 خوشبختی یعنی:

"دخترعمه ی نازوفرشته ای مثل ستیا داشته باشی"

ستیا جونم امروز 1 شهریور هست و من دیگه از اول مهر باید برم مدرسه و شاید دیگه کمتر از قبل بتونم تو رو ببینم عشقم 

اما تمام سعی ام رو میکنم که مثل این روز هامون هر روز تو رو ببینمت و + اینکه درسام رو بخونم حواسم به دختر عمه ی اردیبهشتیم هم باشه

عشقم برام دعا کن که سال تحصیلی 94-95 هم به خوبی به پایان برسونم

ستیا جونم دوستایی که من دارم واقعا بهترینند و با اینکه بعضی هاشون خیلی از من بزرگتر هستن اما بازم همیشه با من همدردی میکنند و باهم دیگه مثل خواهر های واقعی هستیم

عروسک جون دوست خوب خیلی توی زندگی آدم تاثیر میذاره و داشت دوستای خوب=داشتن با ارزشترین چیز در زندگی

همیشه سعی کن دوستای خوبی برای خودت پیدا کنی عزیزترینم

ستیایی وقتی که میفهمم تو هم مثل من که دوستت دارم دوسم داری بهترین لحظه های دنیاست

وقتی که ناراحتی و باهات حرف میزنم انگار با زبون خودت خودت باهام حرف  میزنی و یک عالمه صدا از خودت درمیاری و هربار هم چهرت تغییر میکنه فرشته ی نازم...وقتی هم که درد و دل هات با من تموم میشه یه لبخند شکلاتی و میزینی و دستات رو طرفم دراز میکنی تا بغلت کنم.

واقعی قشنگ ترین حس دنیاست عروسکم

ستیا ی گلم من عاشقتم از ته قلبم

عشقم این روزا خیلی خوش خندی شدی و عاااااشق آینه و هستی و وقتی جلوی آینه میبریمت و باهات حرف میزنیم حتی تو اوج گریه هات و ناراحتی هات بازم میخندی 

الهی همیشه بخندی وروجکم

ستیا جونم خیلی دوست دارم بوووووووووووووووووس

فرشته ی نازم بازم از تو و دوست جونات و مامانی های خوبشون میخوام تا واسم دعا کنند و سال تحصیلی خوبی رو بگذرونم با نمره های خوب تر

دنیای” اردیبهشتی مان” را دوست دارم…
روزی اگر کم هم بیاوریم و
آرام به فرش زیر پایمان خیره شویم…
از مهربانی نگاهمان،
گلهایش به رویمان لبخند خواهند زد…!!

13 فروردین 94 و روز پایانی عید نوروز"عکسای مامانی با خاله و مامان جون آقاجون

و مامانیت که عااااااشق توت فرنگیه واسه همین تو هم مثل توت فرنگی خوشمزه شدی مربای توت فرنگیه من

ستیا ی قشنگم دیشب سالگرد ازدواج خاله ندا و عمو ابولفضل بود که هردوشون عاشق تو ان نانازم 

امیرعلی خیلی شیطونی کرد قربونش برم و کلی از دستش خندیدیم. جای جنابالی غرغرو هم خالی بود و به دلیل اینکه شما اذیت مثکردی مامانیت رو توی خونه....نتونستین بیاین...جات خالی بود عشقم

ستیااااااااااا نفسم دوستت دارم بی حد و اندازه

بای تا های 

 


تاریخ : 01 شهریور 1394 - 08:52 | توسط : مهدیه(دختر دایی ستیا جون) | بازدید : 1150 | موضوع : وبلاگ | یک نظر

خبر های داغ و تبریک روز دختر به ستیا گلی و دوست جوناش

سلام  به ستیا عسلیم....ستیا جونم معذرت میخوام عزیزم که چند روزه پست نذاشتم خوشگلی من....خب ستیایی اول اینو  بگم که 5 شنبه صبح باباییت رفت تهران یکمی کارداشت اونجا و الان هم شما خونه ی مامان جون شهناز هستین

راستی دخملی یادم شده بود بنویسم که شیرخشک میخوری....مامانی فقط روزی یه بار یک شیشه ی کوچولو بهت شیرخشک میده تا اگه مامانی معدش ترش کرد یا مریض شد شما مریض نشی عزیزم

ستیا جونی شما دوباره شدی مثل روز های اولت و خیلی اذیت میکنی مامانی رودوباره مثل قبل همش از ما میخوای که بغلت کنیم و دیگه تو ماشین هم مثل قبل آرم نمیشه حتی و فقط بغل حالا اشکالی نداره عزیزم سعی کن ازین به بعد دخمل خوبی باشی جوجویی

و اما:

                  دختر نانازم"روزت مبارک"

 

 

 

 

 

شهزاده ی شیرین من! برخیز

 

امروز روز توست، جادو باش!

 

از پشت پستوی غزل، امشب

 

بیرون بیا... زیباترین قو باش!

 

 

 

 

 

با عشوه ای، لبریز کن تن را

 

گیسو رها کن پر مسیر باد

 

شالی بپیچان دور اندامت

 

چون دختران ناز هندو باش!

 

 

 

 

 

در چین چین دامنت پنهان

 

ساق ظریف و ترد پاهایت

 

در راه رفتن هات دقت کن!

 

نازک قدم بردار!... «آهو» باش!

 

 

 

 

 

شعری بخوان از دفتر خیام

 

با شهریار عاشقت، «تا» کن!

 

همراه مولانا به رقص آی و

 

با شمس تبریزی غزل گو باش!

 

 

 

 

 

جامی بگردان چشم مستت را

 

در کافه های خلوت شهرمان

 

تا شاعرانت مست برخیزند،

 

شوری برانگیزان، هیاهو باش!

 

 

 

 

 

شهزاده ی من، دختر شرقی!

 

تندیسی از سحر و فریب و ناز

 

تو شاهکار خالقی! امشب

 

چون عشوه پردازی پری خو باش!

 

 

 

 

 

امروز روز توست در تقویم

 

روزت مبارک بانوی خورشید!

 

پیراهنی از نور بر تن کن!

 

در برکه ات زیباترین «قو» باش!
فرشته کوچولو در لحظات اول زمینی شدن:
 

                        

                  توت فرنگی من روزت مبارک


     ستیا "جوجه طلایی ما" عاشقتم عزیزدلم

بارانی.مهرسا گلی.قنده عسلی.حلماجون.عسل جونی. نفس تپلی(دوستای خوب من و ستیا عسلیم) و همه ی دخترای ناز 

نی نی پیج مخصوصا نیکا و ملیکا جدیدترین پرنسس کوچولو های نی نی پیج:

روزتون مبارک باشه....هورررررررررررررررررا 

ستیای نازم دوستت دارم یک عالمه....به دختر بودنت افتخار کن پرنسسم

بووووووووس فرشته ی نازم.....بای بای

                   "دختر وارث زیبایی خداست"


تاریخ : 25 مرداد 1394 - 01:27 | توسط : مهدیه(دختر دایی ستیا جون) | بازدید : 1152 | موضوع : وبلاگ | 5 نظر

ستیا بلا جیگر طلا

جوجه طلایی من"سلام" 

نانازی ساعت 8 و نیم با مامانیت از خرید اومدین و اومدین و طبق همیشه اول اومدین دم خونه ی ما

مامانیت بهم گفت که بیام خونه ی شما تا تو رو نگهدارم و مامانیت بره حمام.....اول که لالا که بودی:

اما وقتی که یواشکی من بدون اینکه مامانت بفهمه بیدار میکنم خخخخخ و بعدش:((ا عمه

ستیا بیدار شد.البته من بیدارش نکردما خودش پاشد.))

وروجک من خیلی ناز میخندی...الهی همیشه بختدی نفسه من 

و  پرنسس کوچولو که لعاب برنج اصلا دوست نداره 

خخخ قیافتو 

                 

ستیا جونم با اینکه خیییییلی برای نی نی دایی مجتبی ناراحت بودم اما تورو که دیدم یک عالمه از ناراحتیم

کم شد...مرسی ازین که دختر عمه ی منی فرشته کوچولو

 عاشقتم توت فرنگیه من

یه بالن پر از آرزو های خوب تقدیم به بهترین دختر عمه ی دنیا

راستی چند تا عکس از تو امیرعلی و مهرناز هست که فردا میام برات میذارمشون

بووووووس...بای بای 


تاریخ : 18 مرداد 1394 - 07:38 | توسط : مهدیه(دختر دایی ستیا جون) | بازدید : 815 | موضوع : وبلاگ | 5 نظر



مشاوره، آموزش، طراحی و ساخت فروشگاه اینترنتی