وبلاگی برای نی نی دایی مجتبی

سلام عزیزدل من

واااااااس ستیا جونم امروز اصن ندیدمت آخه خونه نبودین....الانم دلم واست یه عاااااااااالمه تنگ شده نفسم

راستی واسه نی نی دایی جونم وبلاگ درست کردم

معذرت میخوام دخترم که واسه ی شما دیر وبلاگ درست کردم

اسم وبلاگ نی نی دایی مجتبی رو هم گذاشتم"نی نی عموی گلم" یه کوچولو اسمش مسخره ی اما خب

هیچ اسم دیگه ای به نظرم نیومد آخه هنوز نه جنسیت نی نی جون مشخصه و نه اسمش

فردا ازت عکس جدید میذارم ستیا کوچولو ی من

        زندگی من !

                              تمام ترانه هایم ترنم یاد توست  وتمام نفسهایم

                                                                  خلاصه در نفسهای توست .......

دوست دارم خیییییییییییییلی زیااااااااااااااد

همیشه زنده باشی ستیای من

بووووووووووووس....بای بای


تاریخ : 12 تیر 1394 - 11:40 | توسط : مهدیه(دختر دایی ستیا جون) | بازدید : 683 | موضوع : وبلاگ | یک نظر

خدا به دایی مجتبی و نعیمه جونم یه نینی ناز داد...هوراااااااا

سلاااااااام به بهترین دخمل عمه ی دنیااااااا

وای ستیا جون باورم نمیشه خدا به نعیمه جون و عمو مجتبی هم یه  نی نی خوشگل داد

من که خیلی خوشحالم ستیا جونم و امیدوارم به نی نی دایی مجتبی تو ی دل نعیمه جون خوش بگذره

دوست دارمممممم یک عالمه فرشته کوچولو ی اردیبهشتی من

بوووووووس


تاریخ : 11 تیر 1394 - 02:22 | توسط : مهدیه(دختر دایی ستیا جون) | بازدید : 808 | موضوع : وبلاگ | نظر بدهید

اردیبهشتی کوچولویه من

سلام ستیا ی عزیزم....خوبی ستیا گلی؟

باید روز 24 ماه رمضان بری برای واکسن دو ماهگی....امیدوارم زیاد اذیت نشی دختر مهربون....هروقت بغلت میکنم وقتی میخوام خودم بشینم یا تورو روی زمین بذارم گریه میکنی....تازه شبا هم نمیخوابی و میگی فقط منو بغلم کنید و راه برید....شبی که از حرم برگشتیم تا بعد از اذان صبح بیدار بودی تا بالاخره مجبور شدیم دست به روش پتو بزنیم....گذاشتیمت توی پتو و انقدر تکونت دایم تا خوابیدی....من مطمعنم بیشتر جیغای که میزنی ماله اینه که بدن درد شدی و مامانیتم همینو میگه....عزیزدلم اگه گریه نکنی ما مجبور نیستیم بغلت کنیم و اینطوری دیگه بدنت درد میگیره...حداقل حتی نمیخوای با تشکت بغلت کنیم فقط باید بدون تشک بغلت کنیم وگرنه گریه میکنی...عزیزدلم قول بده دیگه مامانیت رو اذیت نکنی...یادش بخیر عمه ی نازنازی حتی تا قبل ازینکه شما دنیا بیای از آمپول هم میترسید ولی نمیدونم چطوری یه عالمه درد رو برای دنیا اومدنت تحمل کرد خوشگل خانوم.... تازه بگم که ستیا جون از دوهفته ی پیش خودش پستونکش رو میگیره و دیگه نیازی نیس ما واسش پستونکش رو نگه داریم.... دوست دارم دختر خوبه من چه دختر خوبی باشی و چه همش بخوای گریه کنی و جیغ بزنی بازهم دختر عمه ی خوب و مهربونه خودمی....

ستیا جون وقتی عکس های روز های اولت رو نگاه میکنم میبینم که خیلی بزرگ تر شدی فرشته ی کوچولو ی من ... همش با خودم فکر میکنم تا وقتی تو بزرگ شی وبلاگت میمونه؟ یعنی میشه روزی که ستیا کوچولو بزرگ بشه و بتونه خودش وبلاگش رو بخونه؟ یادش بخیر ستیا...روز یکشنبه که از مدرسه اومدم و گفتم مامان پس این ستیا کی میخواد دنیا بیاد؟قرار بود یکی دو روز بعد از تولد من بدنیا بیاد ولی الان 5روز از تولدم گذشته...این مامان خانومه منم هیچی نگفت که مامانتو بردن بیمارستان ولی بابام که امد فهمیدم...میخواستم گریه کنم که چرا ما نمیرین بیمارستان مامانمم میگفت هنوز دنیا نیومده که بریم بیمارستان منم این چیزا توی گوشم نمی رفت و دوست داشتم هرطورشده بیام بیمارستان که همون موقع فرشته ی من دایی علی جونت زنگ زد و گفت حاضر باشم که بیاد دنبالم... خیلی خوشحال شدم و با سرعت جت حاظر شدم...وقتی رسیدیم بیمارستان هرچی خواهش کردم نذاشتن برم مامانتو ببینم و گفتن نمیشه....و اما بالاخره ساعت ده شب تو مامانیتو باهم آوردن توی بخش

یادش بخیر خیلی زوووووووود گذشت و ستیا ی خوشگلم خیییلی زود بزرگ شد

ستیا جونم من خییییلی دوست دارم عزیزدلم و همینطور بهترین پسر عمه ی دنیا امیرعلی رو

بووووووووووووووس.فعلا بای دختر عمه ی کوچولوی اردیبهشتیه من


تاریخ : 07 تیر 1394 - 02:39 | توسط : مهدیه(دختر دایی ستیا جون) | بازدید : 613 | موضوع : وبلاگ | نظر بدهید

خوشمزه تر آلوچه

فدای نگاهت بشم من عروسک جونم

عروسکه ملوسک

عکس های امروز عشقم...نفسم...عمرم...عروسک جونم...((ستیا))

                

سلام ستیا جونم خوبی؟

ایشالا که همیشه و هرجا که هستی خوبه خوب باشی عزیزم.....امشب برای افطار میخواستی برین خونه مامان بابات(مامانی معصومت)مامانیتم حسابی عشق منو خوشگل کرده بود که بره مهمونی....و البته به درخواست من هروقت میخواین بیرون بیرون اگه من نخوام باهاتون بیام مامانیت اول زنگ خونه ی مارو میزنه تو رو بهم نشون میده بعد میرین... قربون تو بشم من که انقدر ماهی نفس من

عاشقتم خوشگل خانومم 

 بووووووس واسه ستیا عسلی بای بای


تاریخ : 03 تیر 1394 - 11:09 | توسط : مهدیه(دختر دایی ستیا جون) | بازدید : 868 | موضوع : وبلاگ | 3 نظر

خواب ناز ستیا عسلی من

خواب های خوب ببینی فرشته کوچولو ی من


تاریخ : 03 تیر 1394 - 08:52 | توسط : مهدیه(دختر دایی ستیا جون) | بازدید : 976 | موضوع : وبلاگ | نظر بدهید

خدا حافظی با زیباترین فصل خدا

سلام سلام دختر قشنگم خوبی؟

ستیا تو گوشی مامانیت یه عالمه از تو عکسه اما وقت نشدی از گوشی مامانیت بریزم واسه خودم عزیز دلم

شرمنده ستیا جون یه سری عکس دیگه هم توی تبلت خودم داری که مثله همیشه تبلتمو خونه ی مامان جونم

جا گذاشتم....قول میدم سر فرصت همممشونو بذارم. خب ستیا جون فردا میخوایم با مامانیت ببریمت بهداشت

اما هنوز اومدن من قطعی نیست

خب برم سر بحث اصلی این پست

چقدر بهار زیبا  زود رفت........و چقدر اتفاقات خوبی توی این فصل برای من افتاد.......فصلی بود پر از پیروزی و

موفقیت و خوشحالی......داشتن تو و موفقیت در امتحاناتم...ستیا جونم فقط یه اتفاق بد توی این ماه واسه ی من افتاد و من گوشواره هام رو گم کردم و میدونم پیدا کردنشم محاله چون من همه جارو دنبالشون گشتم.....اما تو بازم واسم دعا کن تا پیداشون کنم.....

ستیا جون ما با فصلمون خداحافظی کردیم.....فصل من و تو امیرعلی.....بهار زیبا..... عزیز دلم امیدوارم سال دیگه تو ی این فصل سال به خیر و خوشی باشیم....همچنین دوستان و اقوام و آشنایان ما به همه ی آرزو هاشون رسیده باشن.....

از ته قلبم برای تو دختر عمه ی عزیز و دوست داشتنی من و امیرعلی عزیزم که اون هم با اومدنش شادی زیادی رو به همه ی ماها داد آرزو ی سلامتی و موفقیت میکنم

عاشقتونم عشقای من امیر علی و ستیا

این گل های قشنگ رو تقدیم میکنم به " زندگی من(ستیا) "

خدا حافظ بهار زیبای ما

به امید فردا و آینده ای زیبا تر

خدا حافظ ستیا جونم


تاریخ : 01 تیر 1394 - 12:36 | توسط : مهدیه(دختر دایی ستیا جون) | بازدید : 639 | موضوع : وبلاگ | نظر بدهید

اولین زیارت اقا امام رضا با ستیا جون

خب اینم از  عکسای حرممون :

خب ستیا جونم واقعا من و مامانیت باید ازت تشکر کنیم که خیلی دختر خوبی بودی و اصلا تو ی حرم اذیت نکردی و ماهم به زیارتمون رسیدیم...تازه اینو هم بگم دوستای خوبم من و ستیا جون برای همه تون یه عالمه دعا کردیم تا خدا به همه ی اون هایی که نی نی میخوان یه نی نی خوشگل و سالم بده و همه ی نی نی هارو برای مامان و بابا هاشون حفط کنه.....ستیا جون در ضمن شما قبل ازینکه باهم بریم حرم خودت با مامانی و باباییت دو بار دیگه زیارت امام رضا رفتین......

بووووس....دوست دارم ستیا جون

بای بای عزیزم                                                     


تاریخ : 30 خرداد 1394 - 22:42 | توسط : مهدیه(دختر دایی ستیا جون) | بازدید : 2079 | موضوع : وبلاگ | یک نظر

جیگر طلا ستیا بلا

خب بذارین بهتون بگم که توی عکس آخر من داشتم شیل می خوردم یهویی همش پرید تو صورتم دخمل دایی بیکارمم از فرصت استفاده کرد و یک عکس با مزه ازم گرفت


تاریخ : 29 خرداد 1394 - 22:20 | توسط : مهدیه(دختر دایی ستیا جون) | بازدید : 1825 | موضوع : وبلاگ | نظر بدهید

عکس های 2 روز پیش فرشته کوچولو

اینم عکس های دو روز پیش خوشگل خانوم که به دلیل قطع شدن نتم نتونستم بذارمشون:

اینم از دست و پا ی خوشملت جوجو:

                                                                        


تاریخ : 29 خرداد 1394 - 21:31 | توسط : مهدیه(دختر دایی ستیا جون) | بازدید : 2330 | موضوع : وبلاگ | نظر بدهید



مشاوره، آموزش، طراحی و ساخت فروشگاه اینترنتی