گفتنی ها و این روز های من و اردیبهشتی کوچولوم

سلام توت فرنگی من عروسک کوچولوم

جیگرطلا ی هر روز داری بزرگتر میشی و من هنوز باورم نمیشه ستیا ی ناز من دنیا اومده باشه و الان 3 ماه و 12روزش باشه

یادش بخیر عزیزدلم خیلی کوچولو بودی و وقتی دنیا اومدی فقط 3 کیلو 50 گرم وزنت بود فسقلی من

راستی عزیزم ای روزا هزار ماشاا... بیشتر از سن خودت قدت بلند شده عشقم مامانیت گفت قدت رو ولی من یادم نمیاد 

 خوشبختی یعنی:

"دخترعمه ی نازوفرشته ای مثل ستیا داشته باشی"

ستیا جونم امروز 1 شهریور هست و من دیگه از اول مهر باید برم مدرسه و شاید دیگه کمتر از قبل بتونم تو رو ببینم عشقم 

اما تمام سعی ام رو میکنم که مثل این روز هامون هر روز تو رو ببینمت و + اینکه درسام رو بخونم حواسم به دختر عمه ی اردیبهشتیم هم باشه

عشقم برام دعا کن که سال تحصیلی 94-95 هم به خوبی به پایان برسونم

ستیا جونم دوستایی که من دارم واقعا بهترینند و با اینکه بعضی هاشون خیلی از من بزرگتر هستن اما بازم همیشه با من همدردی میکنند و باهم دیگه مثل خواهر های واقعی هستیم

عروسک جون دوست خوب خیلی توی زندگی آدم تاثیر میذاره و داشت دوستای خوب=داشتن با ارزشترین چیز در زندگی

همیشه سعی کن دوستای خوبی برای خودت پیدا کنی عزیزترینم

ستیایی وقتی که میفهمم تو هم مثل من که دوستت دارم دوسم داری بهترین لحظه های دنیاست

وقتی که ناراحتی و باهات حرف میزنم انگار با زبون خودت خودت باهام حرف  میزنی و یک عالمه صدا از خودت درمیاری و هربار هم چهرت تغییر میکنه فرشته ی نازم...وقتی هم که درد و دل هات با من تموم میشه یه لبخند شکلاتی و میزینی و دستات رو طرفم دراز میکنی تا بغلت کنم.

واقعی قشنگ ترین حس دنیاست عروسکم

ستیا ی گلم من عاشقتم از ته قلبم

عشقم این روزا خیلی خوش خندی شدی و عاااااشق آینه و هستی و وقتی جلوی آینه میبریمت و باهات حرف میزنیم حتی تو اوج گریه هات و ناراحتی هات بازم میخندی 

الهی همیشه بخندی وروجکم

ستیا جونم خیلی دوست دارم بوووووووووووووووووس

فرشته ی نازم بازم از تو و دوست جونات و مامانی های خوبشون میخوام تا واسم دعا کنند و سال تحصیلی خوبی رو بگذرونم با نمره های خوب تر

دنیای” اردیبهشتی مان” را دوست دارم…
روزی اگر کم هم بیاوریم و
آرام به فرش زیر پایمان خیره شویم…
از مهربانی نگاهمان،
گلهایش به رویمان لبخند خواهند زد…!!

13 فروردین 94 و روز پایانی عید نوروز"عکسای مامانی با خاله و مامان جون آقاجون

و مامانیت که عااااااشق توت فرنگیه واسه همین تو هم مثل توت فرنگی خوشمزه شدی مربای توت فرنگیه من

ستیا ی قشنگم دیشب سالگرد ازدواج خاله ندا و عمو ابولفضل بود که هردوشون عاشق تو ان نانازم 

امیرعلی خیلی شیطونی کرد قربونش برم و کلی از دستش خندیدیم. جای جنابالی غرغرو هم خالی بود و به دلیل اینکه شما اذیت مثکردی مامانیت رو توی خونه....نتونستین بیاین...جات خالی بود عشقم

ستیااااااااااا نفسم دوستت دارم بی حد و اندازه

بای تا های 

 


تاریخ : 01 شهریور 1394 - 08:52 | توسط : مهدیه(دختر دایی ستیا جون) | بازدید : 1157 | موضوع : وبلاگ | یک نظر

  • سلام مهدیه جون.خیلی دلم واسه خودت و ستیا تنگ شده بود.نمیتونستم بیام اینترنت این چند روز واسه همینم الان تا اومدم سریع دویدم سمت وب دخملی خشکل خودم ستیا کوچولو.
    امیدوارم هم تو و هم دوستای خوبت سال تحصیلی خیلی خیلی خوبی رو پشت سر بذارین دوست گلم.
    از طرف من هم سالگرد ازدواج ندا جون و شوهرشونو تبریک بگو انشالله که به پای هم پیر شن.
    من و باران و نی نی جون خیلی دوستون داریم.
    بووووس.
    بابای....

نظر شما

نام
ایمیل
وب سایت / وبلاگ
پیغام


مشاوره، آموزش، طراحی و ساخت فروشگاه اینترنتی