سلام خوشگل خانومی
وااای ستیا خبر جدید و باحاااال....میدونی امروز چی شد ؟
مامانیت ظهر زنگ زد خونه ی ما و گفت که میخواد بره حموم و من بیام مواظبت باشم...(منم گفتم دارم نهار میخورم و بعد نهار هم رفتیم بیرون و خلاصه که نشد امروز ببینمت.) به مامانیت گفتم گوشی رو بذاره روی آیفون و من یکم با تو صحبت کنم... واااای ستیا مامانیت پای تلفن گفت مهدیه ستیا جون صداتو تشخیص دااااده و هرچی سرشو میچرخونه تو رو نمیبینه....قربونت بشمممم من ستیا عسلی
تازگیا صدای من و باباییتو و خاله زهرا رو کامل تشخیص میدی و هرقت صدا مونو میشنوی سرتو تند تند میچرخونی تا ببینی پیدامون میکنی یا نه....
راستی ستیا جونی تو الان با این که هنوز 3 روز دیگه میشه 40 روزت سرتو نگه میداری اما دوقلو های دایی مصطفی با این که وارد ماه 7 شدن هنوز نمیتونن سرشو نو نگه دارند.....
خب اگه بشه دیگه اینجا بای بای کنم برم چند تا از عکساتو تو پستای بعدی بذارم و فردا هم ازت عکس جدید بگیرم بذارم....
بوووووووس.بای بای ستیا عسلی